کد مطلب:319169 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:477

غصن اکبر - غصن اعظم
میرزا حسینعلی بهاء در زمان وفاتش چهار پسر از خود باقی گذاشت: «عباس، محمدعلی، ضیاءالله، بدیع الله» و برای هر یك لقبی وصع نمود، از جمله فرزند ارشد خود عباس را «غصن اعظم» و محمدعلی را «غصن اكبر» لقب داد، و در الواح وصایا امر را بعد از خودش به غصن اعظم «عباس» [1] و پس از وی به غصن اكبر «محمدعلی» واگذار كرد، لیكن محمدعلی
غصن اكبر، مدعی جانشینی بلافصل شد و پیروان وی مدعی شدند كه عباس در الواح وصایا دست برده و با این حیله مقام پدر را اشغال نموده، در هر صورت و بر فرض صحت این مطلب، میدانیم كه عباس فرزند بهاء الله است و او كسی است كه همین عمل را در باره ی یحیی ازل انجام داده و به نیرنك مقام من یظهر اللهی كه با ثبوت مقام وصایات منصوصه ی ازل جمع نمیشد حیازت كرده و بعید نباید شمرد كه عباس نیز بمقتدای خودش اقتدا كرده باشد. و هل تلد الحیة الا الحیة بهر تقدیر عده ای بجانب داری محمدعلی باعبدالبها بمخالفت برخاسته وصف جدائی تشكیل دادند و از همین جا «ناقض» و «ثابت» پیدا شد. عباس افندی پیروان خود را «ثابتین»، و تابعین برادرش را «ناقضین» خواند. محمدعلی غصن اكبر مانند عمویش ازل كاری از پیش نبرد، و تصور نمیرود امروز از تابعین وی تعداد قابل ذكری باقیمانده باشند.

تحصیلات عباس افندی تا دوسال در زمان تبعید پدرش به بغداد (كه در آن موقع بتصریح خودش 7 ساله بوده) نزد پدر و اعمامش بود، بعد از آن در مدرسه ی «قادریه» بغداد بتحصیل ادامه داد، از اوان بلوغ تا 19 سالگی نزد «شیخ عبدالسلام شوافی» بتحصیل حكمت و علم كلام پرداخت [2] و ضمنا (علی ما نقل) طرف توجه و محل تعلق خاطر «علی شوكت پاشا» كه از مراشد صوفیه ی عثمانی بود واقع شد، و عرفان را از وی
آموخت.

كتاب «مفاوضات» منسوب به اوست، مطالب آن بر دو نوع است، یك قسمت تأویل آیات تورات و انجیل و بیان بعضی متشابهات، و قسمت دیگر عقاید اشاعره و وحدت وجودیها و تناسخی ها و غیر ایشان میباشد. القاء موازین اربعه (عقل و نقل و حس و الهام) كه پیش از وی اشاعره و دیگران متعرض آن گردیده اند و از عقائد سخیفه است. در كتاب مذكور آورده شده، سایر تألیفات عبدالبهاء به این شرح ضبط گردیده: «مقاله ی سیاح، تاریخ دوره ی اول امر بفارسی، كتاب مدنیه در سیاست مدن (فارسی)، رساله ی سیاسیه در سیاست مدن (فارسی)، مكاتیب در سه جلد مشتمل بر الواح مختلفه (فارسی و عربی)، تذكرة الوفا مشتمل بر تراجم احوال بعضی از مؤمنین امر (بهائی)، خطابات عبدالبهاء، الواح وصایا، لوح صلح لاهه، و بعضی مناجات های فارسی و عربی» [3] .

عباس افندی در احكام پدر تصرفاتی كرد كه فعلا از بحث ما خارج است.

از جمله عایدات امر را كه طبق دستور بهاء الله باید به بیت العدل برسد، بعاله ی خود و پس از آن به شوقی افندی جانشینش تخصیص داد، و در نفس الامر بیت العدل را كه وجود خارجی هم نداشت در وجود شوقی مستهلك ساخت [4] عباس افندی تا پایان عمر بامر دمداری و سیاست عجیبی
سلوك نمود و در حقیقت وی عامل بسیار مؤثر در ابقای بدعت بهائیت بعد از پدرش بود، و از مسلمیات است كه در عكا مانند پدرش بهاء الله پشت سر امام جماعت اهل تسنن به آداب مسلمین نماز میگذارد و اغلب اوقات كه مأمورین دولت عثمانی برای سركشی بدیدن او میرفتند بنماز می ایستاد. از دستیاران بزرگ عباس افندی در نوشته های او «میرزا ابوالفضل گلپایگانی» صاحب «فرائد» است كه از مروجین مهم این طائفه بشمار میرود و احاطه ی او بر علوم متعارف زمان خودش بمراتب بیشتر از عبدالبهاء و پدرش بود. كتاب فرائد كه واقعا ابتكاری در مغالطه و تحریف معانی و حقایق دینی و توجیه و تأویل آیات قرآن و احادیث اسلامی بر خلاف مبانی و مآخذ و بر وفق رأی خود اوست، استدلالیه ای است كه خواه ناخواه مورد استفاده و اتكاء مبلغین بهائی در نحوه ی استدلال و ورود در مباحث خلافی است. و البته نظر به این جهت «مغالطات و توجیهات و تأویلات) در نظر اهل تحقیق اعتبار علمی ندارد [5] مشهور است كه صاحب «فرائد» در اواخر عمر
از مساعدت و گمراهی خود ببهائیان پشیمان شد و به اصطلاح آنها (مخمود گردید، ولی جبران گذشته دیگر برای او ممكن نبود و عجب اینست كه زعمای بهائیه بر خلاف مروت قدر زحمات ویرا ندانستند و وقتی افتاده و فرتوت گردید ماهیانه مبلغ ناچیزی (در واقع برای حق السكوت) بوی میپرداختند و در اواخر عمر درباره ی عبدالبها میگفت: «ان افندی رجل سیاسی خدعنا بروحانیته» عده ای از مبلغین و مروجین اهل بهاء در اواخر ریاست عبدالبهاء از این مسلك برگشتند، و پس از فوت عباس در زمان جانشین او «شوقی» ندامت خود را بر ملا ساختند، وردیه ها بر باب و بهاء نوشتند، معروفترین آنها «صبحی» منشی عباس افندی و «میرزا هدایت الله شهاب فردوسی» و «عبدالحسین آواره» و «میرزا حسن خان نیكو» و «محمود كاوه» و «انورودود» پسر «طراز الله» و «میرزا صالح مراغه ای» میباشند. صبحی دو كتاب یكی بنام «كتاب صبحی» و دیگری
توبه نامه ی سید باب بخط خود او كه در كتاب «كشف الغطاء» تألیف «ابوالفضل گلپایگانی» مبلغ مشور بهائی ذكر گردیده و نسخه ای اصل آن جزو اسناد مجلس شور ایملی مظبوط میباشد.

[1] متولد پنجم جمادي الاولي سال 1265 هجري در تهران.

[2] ناسخ التواريخ.

[3] نظر اجمالي در ديانت بهائي.

[4] شرح بيت العدل قبلا گذشت.

[5] تأليف ديگر گلپايگاني كتاب «كشف الغطاء» است، پس از آنكه ادوارد بر اون مقدمه ي خود را بر نقطة الكاف نوشت و با اصل كتاب بطبع رسانيد چون تلويحا متضمن تقويت مدعاي «ازل» برادر بهاء الله و تضعيف و تحقير بهاء الله بود، عبدالبها (عباس افندي) به ابوالفضل گلپايگاني دستور داد كه براي مقابله با آن كتابي بنويسد، و نامبرده به اين منظور كشف الغطاء را نوشت كه سراسر اعتراض و ايراد بر مندرجات مقدمه ي سابق الذكر است، و اين نكته ناگفته نماند كه گلپايگاني پيش از اتمام كتاب از دنيا رفت و بلافاصله از طرف عبدالبهاء به خواهر زاده ي نامبرده «سيد مهدي گلپايگاني» دستور داده شد كه كتاب را بپايان برساند و نامبرده اين مهم را انجام داد. (ربيع الاخر سال 1333 در تهران) و مسوده ي آن را به «مرو شاه جهان» بر دو در آنجا بطبع رسانيد. رمضان 1334 «توبه نامه ي معروف سيد باب كه بتصريح مورخين در تبريز بخط خود او خطاب بوليعهد وقت ناصرالدين ميرزا نگارش يافته در اين كتاب ص 204 مذكور است و تصديق ضمني بر توبه ي سيد باب از دعاوي اوست.» كتاب كثف الغطاء پيش از آنكه كاملا نشر يابد بدستور خود عبدالبهاء جمع آوري گرديد.